پدیدآورنده:یوسف غلامی،
در برشماری عوامل کمحجابی بانوان در شمارههای پیش نکاتی برشمردیم. در این گفتار به عوامل و انگیزههای دیگری اشاره میکنیم.
1. تاثیرپذیری از محیط
این عامل به قدری در طرز رفتار اشخاص تاثیرگذار است که ادعا میشود همه رفتارها و معتقدات اشخاص تابع عوامل تربیت (وراثت، محیط خانوادگی، اجتماعی و ...) است. چه افراد غیرمسلمانی که اگر در محیط اسلامی یا خانواده مذهبی پرورش مییافتند، مسلمان بودند و برعکس، چه فراوان دختران و زنان ناپوشیدهای را میتوان یافت که با کمترین راهنمایی، بانوان پاک و معتقد میگردند.
مهمترین رمز موفقیت مربی در اصلاح رفتار اشخاص، درک موقعیت آنها است. او باید بنگرد که اگر خودش در خانواده یا محیط اجتماعی ناسالم زندگی میکرد تا چه میزان میتوانستخویش را از رفتارهای نامناسب دور بدارد و به اصول اخلاقی پایبند باشد. با خود بیندیشد که به واقع زنان و دختران کمحجاب مخاطب وی، تا چه میزان از آموزشهای لازم درباره رفتارهای صحیح و فواید پاکدامنی بهرهمند بودهاند که به جلوهگری خیابانی میپردازند!
هیچگاه نمیتوان بدون در نظر گرفتن موقعیتخانوادگی و اجتماعی افراد، رفتار و اعتقادات ایشان را مورد نکوهش جدی قرار داد. آدمی موجودی است که هر چه را به نفع خود بداند میپذیرد و در راه دستیابی به فواید آن، دشواریها را به آسانی تحمل میکند و در این راه به اندرز کسی نیازمند نیست.
مهمتر اینکه تاثیر پدیده محیط به گونهای است که در زمان طولانی، اعتقادات اشخاص را دستخوش دگرگونی و آلودگی خود میسازد و رفتارها را ثبات میبخشد، به طوری که پس از ترک آن محیط نیز همچنان تاثیرات زیانبار گذشته باقی است. از این رو هرگاه بانویی به هر علتبرای مدتی نتواند یا نخواهد پوشش خود را رعایت کند، پس از تغییر شرایط محیطیاش نیز، بازگرداندن وی به شرایط پوشیدگی بسیار دشوار است. زیرا گذشت زمان گناه را نزد وی آسان و عادی میسازد و رفته رفته اعتقاد جدیدی در وی پدید میآورد که بدان خو میکند و چه بسا رفتار خود را ناپسند نمیشمرد تا بخواهد از آن باز ایستد.
در این موقعیت، مربیان و مبلغان کارآزموده خوب میدانند که برای راهنمایی این افراد باید سنجیدهتر گام برداشت و باید مدت زمانی طولانی آنها را در شرایط بهتر قرار داد تا رفته رفته تاثیر محیط گذشته در آنها خنثی شود و از محیط سالم تاثیر بپذیرند.
2. خودباختگی (کمپنداری خویشتن)
از آنجا که خودباختگی فرهنگی، پیش درآمد وابستگی فرهنگی و سیاسی است، سالها است که جامعهشناسی صنعتی غرب برای گسترش آن در جوامع شرق کوشش میکند. هدف آن است که ارزشهای معنوی فرهنگها نزد ملتها بیمقدار جلوه کند تا به سادگی خود را وابسته فرهنگی و سیاسی بیگانه بشناسند و از این طریق احساس بزرگی و عظمت کنند.
از آن زمان که غرب اصول اخلاقی و معنوی را دور افکند، ناچار به علم و رفاه و صنعت، بیشتر بها داد، تا بدین وسیله خلا فرهنگی خویش را جبران کند و مردمان دیگر فرهنگها را بفریبد و به فرهنگ پوشالی خود جذب کند. از این پس، شرقنشینان مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شدند و آنچه خود داشتند همه خرد پنداشتند و غرب در نگاهشان عظمت و شکوه صد چندان یافت و گمان کردند که آنها با دارا بودن نبوغ و دانش و تخصص، همهچیزشان ستودنی است و آنچه ما داریم سراسر نکوهیده است. در آنجا زنانی یافت میشوند که بیپوشش مناسب، به مدارج علمی و سیاسی و اقتصادی دستیافتهاند، و در اینجا بانوانی با بهترین پوشش، در پایینترین مرتبه اجتماعی، علمی و اقتصادی!
با گذشت زمان، این خودباختگی برای انسان شرقی معیاری کلی استخراج کرد که: آنچه او (انسان شرقی) معتقد است و انجام میدهد با عقبافتادگی پیوند دارد، چنانکه آنچه آنها (انسان غربی) معتقدند و در پیش گرفتهاند، با «پیشرفت» رابطهای ناگسستنی دارد.
این خودباختگی، به تدریج تبلیغات و برنامههای فرهنگی ما را هم در بر گرفت و تاکنون، در فیلمها، زنان باعفت و حجاب بیشتر به صورت خدمتکار خانه یا مدرسه، فالگیر، جادوگر، عناصر ژولیده و بیادب و بیسواد نمایش داده میشوند و بیحجابان، نظیف و مؤدب و بافرهنگ! (1)
سزاوارترین وظایف مبلغان که در زدودن چنین افکار انحرافی، بدان توجه دارند، تبیین این حقیقت است که: آنچه آنان را به پیش میبرد کنار نهادن اصول اخلاقی و معیارهای دینی مانند حجاب نیست; چنان که مانع پیشرفت ما نیز در نظر گرفتن معیارهای دینی مانند حجاب نیست. سلسلهای مسایل است که مردمان هر کشوری بدانها بها دهند کشورشان توسعه مییابد، هر چند به معیارهای اخلاقی و دینی پایبند نباشند. و آن که به آنها بها ندهد عقب میماند، هرچند به اخلاق و دین پایبند باشد; از آن نمونه: رعایتبهداشت، نظم اداری و اجتماعی، مدیریت صنعتی و بهرهجویی از فنآوری پیشرفته است.
زمانی که مربی اندرزهای خود را بدون تحلیلهای علمی مناسب ارائه کند به نتیجه دلخواه دست نخواهد یافت و نه فقط جوانان که بزرگسالان نیز به اشتباه میپندارند «دور افکندن اصول اخلاقی و دینی، مایه رشد و توسعه اجتماعی است و پایبندی به اصول اعتقادی عامل عقبگرد و رکود.» سالها پیش بیخردانی مانند رضا شاه نیز به همین گونه میاندیشیدند. وی در نامه به محمود جم - که کشف حجاب در کابینه او انجام گرفت - مینویسد: این چادر چاقچورها را چطور میشود از بین برد! دو سال است که این موضوع فکر من را به خود مشغول داشته. از وقتی به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار میکنند، دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمده است. (2)
3. الگوهای ناپذیرفته
با همه آنچه گفتیم، نمیتوان از این نکته غفلت ورزید که گاه وجود برخی الگوهای ناپذیرفته سبب گریز دختران و زنان از حجاب میگردد. الگوی نامناسب نقش تخریبی دارد و ارزشهای معنوی را نیز در نگاه افراد تیره و نامناسب جلوه میدهد.
مبلغان اندیشمند به گروه مخاطب خود میآموزند که: وقتی بانویی پوشش اسلامی به تن میکند باید بداند که مسؤولیتش بسی افزون شده است. اخلاق و رفتار ناشایست، دور از شان زن مسلمان است و بدخلقی، شرارت، حسادت، رقابت ناسالم، تقلیدگری، فزونخواهی و تجملدوستی زیبنده بانوی باحجاب نیست. حجاب زن مسلمان زمانی جاذبهآفرین است که دیگر دافعهها در وجود او یافت نشود. هرگاه بانویی از میان همه صفات خوب تنها به داشتن پوشش اسلامی بسنده کند هرگز نخواهد توانست دیگر زنان را به حجاب و اسلام دعوت کند و به رعایت اصول اخلاقی خوشبین سازد.
نزد خیلی از زنان، حجاب - در حد چادری معمولی - آسانترین علامت مسلمانی شناخته میشود; در حالی که قرآن چون ویژگیهای زن مسلمان را برمیشمارد، حجاب را در زمره صفاتی دیگر، نشان مسلمانی او میداند. (3)
مهمترین وظیفه مبلغ در تحلیل و بررسی این موضوع و تبیین آن برای فراگیران، تفکیک دو مساله از یکدیگر است. نخست آن که به ایشان تفهیم کند که زن به هر مرحله از رشد دستیابد، زمانی کوشش او در پیشگاه خدا و بندگان پاک، ارزشمند و دارای پاداش است که به حجاب پایبند باشد و با ناپوشیدگیاش فساد نیافریده باشد.
از طرفی «تمام دینداری زن، در حجاب خلاصه نمیشود.» این پندار که «هر زن بیحجاب، بیدین است و هر فرد باحجاب، دیندار کامل، پنداری غلط و ویرانگر است.» دشمنان همواره کوشیدهاند که بین حجاب و دین پیوندی ناگسستنی به وجود آوردند تا با دور ساختن زن مسلمان از حجاب، وی را گسسته از دین نشان دهند. با همین دستاویز، تهاجمی بزرگ برای مقابله با حجاب در کشورهای اسلامی آغاز گردید و چون حجاب را از زن مسلمان گرفتند گویی همه دینش را به یغما بردند. از آن پس، زن مسلمان نمازش، روزهاش و هر چه نمای دین داشت را از دست داد. حال آنکه در خیلی از کشورها زن مسلمان هم بیحجاب بود و هم دیندار شناخته میشد. بنابراین بیمبالاتی نسبتبه حجاب هرگز نباید به بیدینی پایان پذیرد یا به مفهوم آن انگاشته شود. (4)
پینوشتها:
1) برای شناخت نمونههای این ترسیمسازی نامناسب، ر.ک: اطلاعات، ش 19236.
2) تاریخ بیستساله، حسین ملکی، ص 261.
3) نساء / 34: «فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله»; احزاب / 35: «والحافظات ... والذاکرات ... .»
4) حریم عفاف، ص 11 و 12، با تصرف.